کوتاه میکنم؛
بین روزمرگی و رکود خودخوش نشان دادن دانشجوها غوطه میخوردیم، که یک غریب به دنبال فردی برای "حرف زدن"، مستاصل و مذبذب، از آسمان پیدایش شد!
یک ساعت و نیم سر کلاس یکی از اساتید معارف نشستیم، تا روحیه و فرصت مطرح کردن مشکل و گرفتن جواب را قبل از فرار استاد، در هوا بقاپد!
چندساعت پیش، استاد فلسفه علممان میگفت، در مترو هر "ی" وارد شود، هرکس هر سوالی بپرسد، با حوصله جواب میدهد. درحالی که من استاد، با مشت فکش را پایین می آورم که وقت نگرفته و ایمیل نزده و بد موقع و بدمکان سوال پرسیده!.
مرکز فوریت های اعتقادی دانشگاه کجاست؟
مسئولش پشت کدام میز نشسته؟!
پ.ن: متعجب این پیگیری نباشید! دانش آموز بود و خام:)
درباره این سایت