مرکز معارف دانشگاه صنعتیمان، مرحمت فرموده، بعد از دوره های متوالی مشاهده بی فایده صادرات دانشجوهای فنی به علوم انسانی، دو، دو واحدی "مقدمه ای برروانشناسی" و "مقدمه ای بر جامعه شناسی" به انتهای لیست بلندبالا و سبد سبد دروس معارفی چسبانده! و عجب که به به و چه چه مهندسین دانشجو را برانگیخته!
تصمیم شد از خیر روز تعطیل و خانه گرم و نرم گذشته، دوساعتی را در کلاس مذکور روانشناسی به امید حرفهای مفید و تازه ای از دریچه روانشناسان، با نگاه علاقه به این زمینه زیبا، بگذرانیم.
قطعا و حتما، همایش انتخاب رشته، تالار رشته و گرایشات روانشناسی، محتوای متقن و جذابتری از دسته بندی مفاهیم و ادبیات ابتدایی نه روان، نه روانشناسی، بلکه دروس این رشته، خواهد داشت.
هیچ!
آهی کشیده، بعد از یک ساعت گشت و گذار در .گرامها، استاد مدرس، حتی ارائه دهنده، و نه روانشناس را ترک کرده و از همکاری مرکز معارف هم ناامید گشتیم!
.
رستگار نشده و نمیشویم!
رهنشان هم ماجرایی شده،
انبوهی از دغدغه سرمان خراب کرده و گوشهای نشسته و با اعوان و انصار رسانهچیاش، به ریش نداشته چند دانشجوی فنی احتمالا از همه جا بیخبر میخندد.
واضح است که ابرقدرتِ ابرکمالخواه شریف، آنگونه بزرگمان نکرده_که شاید اصلا بزرگ نکرده_ که ساکت بنشینیم و بگذاریم حریفهای قدر در زمین قمار مراحل بالاتر و وصل شدن به فلانک و بهمانک بتازند!
بعد از ریسمان الهی، به هر ریسمانی چنگ میزنیم تا ردپای مورچهای جلو بیفتیم و به آن ده نفر راهیافته به مرحله بعد، نزدیکتر شویم!
خلاصه آب اگر باشد، شاید شناگران خوبی شدیم.
.
"باید ره نشان دهد و مسیر تاریک میکند"
وبلاگ عزیز؛
باور کن من هم خیلی دوست دارم هر روز حرفی برای تو داشته باشم، اصلا مگر برای همین این فضا را باز نکردم؟ اما قبول کن، این روزها باقی شبکههای نوشتاری آنچنان زودتر به چشم میآیند که دیگر حتی فرصت باز کردن مرورگر دست نمیدهد. لعنت بر همهشان!
درباره این سایت